فآخته

در آرزوی قمری شدن

۴ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

هرکاری دوست داری بکن،فقط تنهام نذار،قهر نکن

دیشب اومدم ادامشو بنویسم که حضرت یار اومدن

راجع به اینده حرف زدیم

در مورد الان حرف زدیم و به هرراهی که فک کردیم و بررسی کردیم بن بست شد

توی بد برزخی قرار گرفته..هر راهیو انتخاب کنه،یچی اذیتش میکنه

سرش نق زدم

باهاش بداخلاقی کردم

بمیرم براش

اشکشو در اوردم

نمیدنم چی درسته چی غلط😢😢

 

 

و من خوابم برد... 

بین اون همه بغض و گریهام خوابم برد و تنها موند:(((

کاش میفهمیدم راه درست چیه😢

 

پ.ن:عنوان مربوط به صبح روزی که شبش هزاران بار صدام زده بود:)

۱۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

بابا ولش کن دیگه/:

 

حقیقت امر اینه که حضرت یار موقع حرف زدن با اینجانب شوهرخواهرشون از راه میرسن،و الان ۴۰ دقیقه ای میشه که اینجانب رو منتظر گذاشتن(فک میکردم بیشتر باشه:| )

دیگه گفتم بیام یسری چیزارو بنویسم صرفا جهت ثبت در تاریخ:

طی پرس وجوهایی که حضرت یار کردن،کاشف به عمل اومد که واحدهایی رو که انتخاب کرده باید پاس کنه تا مجبور نشه بره سربازی،اونم فارسی/معارف/زبان

همون شب بهش گفتم زبان رو من میدم اون دوتاهم با تو،واسه اونام یه پروژهِ طور ۸نمره ای گذاشته بودن،و ایشون در کل باید۱۲میگرفتن..بچم کلی خوشال شد که بهش گفتم زبان با من😍 خلاصه که من بهش گفتم خیالت راحت و کتاب رو از نت گرفتیم و شروع کردیم،خلاصه کنم ما کتابو به بدبختی خوندیم و صبح هفتم دی امتحان بود،ساعت۱۱

شب تا دو_سه بیدار بودم واسه امتحانه ،ایشونم داشت روی پروژه کاریش کار میکرد

دیگه من خوابیدم و صب پاشدم دیدم خبری ازش نیس

عملا میتونم بگم شونصدتا سکته ریز و درشت رو رد کردم،میگفتم دیگه تموم شد بدبخت شدین باس برع سربازی،مرررردم فقط

از۹تا۱۱

دیگع ۱۱/۵ اینا بود که اومد:{ببخشید من خواب افتادم/: }

و شما چه میدانید که فاخته چوگونه فوران میکند در عصبانیت😐😑

قبل اومدنش تو چندتا گروهی که پیدا کرده بودم پرسیده بودم از نحوع امتحان و متوجه شده بودم که ازمون دروس عمومی تو یه سایت دیگس،نه سایتی که ایشون دادن😑و هییییی بیشتر حرص خوردم😑

دیگه تا عالیجناب شرف یاب بشن من بزای رمز کاربری و اینا کلییی چیز میز امتحان کردم که نشد که نشد/:

خلاااااااااااااااااصه

آقااومدن میگن عزیزم آروم باش هنوز ازمون شروع نشده ،من خودم الان سایتو چک کرذم😑حالا ساعت چنده۱۱:۳۵😑 میگم آیکیوووووجانم اصن ازمون تو یه سایت دیگس نه سایتی که شما نگاه کرذین😑😑😑✋

با مکافااات بالاخره هردومون تونستیم تو اون سایت وارد بشیم و بعد کلی حرص فهمیدیم تایم ازمون تغییر کرده و افتاده ۲۳ام/:

ینیاااااااااا/: 

ولش کن هیچی/:😂😂😂

فقط اینکه من یدنیاااا حرص خوردم و به ریلکس این بشر درود! فرستادم،بعدشم از شدت فشار روم رفت زیر پتو کلی گریه کرذم تا خوابم برد:(((

و درنهایت هم فهمیدیم اصن نباید پاس میکرده واحدها رو😐

خلاصه که اینجوری شد که این شد

 

پ.پ:کلی فک زدم،آقای شوهر خواهر هنوز بیخیال حضرت یار نشدن😐

میرم که یه پست دیگه بذارم😐😂✋

۱۵ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

و باز هم شکستم:)

 

مطالب زیر ارزش خواندن ندارند،چشم بپوشید🚫

 

الان که دارم تایپ میکنم پر بغضم

چند مین پیش هم با داد و گریه با مامان حرف زدم

حس و حال بدی دارم

شبیه عقده ایا شدم

همش حسادت میکنم به بقیه

هیچوقت تابحال اینطوزی نبودم تو زندگی

هیچوقت نتونستم به کسی حسادت کنم

ولی الان...

وقتی موقعیت زندگیمو میبینم

وقتی میبنم به ۲۱سال سن به هیچجایی نرسیدم و همش درجا زدم

وقتی میبینم هرکسی یه لذت و پیشرفتی داشته

ولی من..

خیلی دلم از زندگی

از خودم

از اتفاق ها

دلم از همش پره...

کاش خوب بشه همه چی

کاش:)

دیروز که خونه عزیز بودیم،بخاطر آش پشت پای ″پورپور″

برام سخت نبود زیاد

ولی ذهنمو درگیر کرده

سر چیزای الکی دارم حرص میخورم

لپتاپ احتیاج ندارم،ولی گفتم بریم لپتاپ بخریم

دارم حرص میخورم فقط:(

کاش با زندگیم بازی نکنم

کاش مرد عمل باشم

میدونم که اگه بااین روال زندگی کنم،تهش خود کشیه..

 

 

 

۱۰ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

اثر مرکب(۱)

 با تجربه کردن دوره های طولانی با رونق،موفقیت، سلامتی، و ثروت ازخودراضی می شویم و از انجام دادن کارهایی که ما را به آنجا رسانده اند دست می کشیم مثل قورباغه ای می شویم که در آب در حال جوش آمدن شناور است و برای رهایی اش هیچ تلاشی نمی کند چون آب خیلی تدریجی گرم می شود و متوجه نیست که در حال پخته شدن است

 

پ.ن: تصمیم گرفتم که اثر مرکب رو بخونم،برای رهایی از این اوضاعم:)))

sad

۰۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل