فآخته

در آرزوی قمری شدن

کاش بشه که دیر نشه..

 

 

تا چند دقیقه دیگه کادویی که واسش خریدم به دستش میرسه

کادویِ بقول بقیه میلیونی..

ولی

میدونم که کادو میلیاردی هم براش بخرم

خیلی با اینجور چیزا خوشحال نمیشه

به چیزای عمیقتری واسه خوشحالی احتیاج داره

عمیق به سبک قبولیم

بعضی مامانا خیلی گناه واقع میشن

مثل مامان من

بعضی مامانا خیلی فداکار و از خودگذشتن

مثل مامان من

بعضی مامانا..

یعنی میتونم بشم خوشحالی عمیق مامانم؟

یعنی از پسش بر میام؟

 

من شروع کردم که یه آدم جدید بشم

درست از روز تولد شما

بهم نیرو بدین که مامانمو خوشحال کنم

که کم نیارم

که پشت گوش نندازم

این بار فقط بنام مادر...

 

 

باید خیلی پست باشی که اشک و بغضای امروزشو یادت بره..

باید خیلی پست باشی که سر بلندش نکنی..

۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

هرکاری دوست داری بکن،فقط تنهام نذار،قهر نکن

دیشب اومدم ادامشو بنویسم که حضرت یار اومدن

راجع به اینده حرف زدیم

در مورد الان حرف زدیم و به هرراهی که فک کردیم و بررسی کردیم بن بست شد

توی بد برزخی قرار گرفته..هر راهیو انتخاب کنه،یچی اذیتش میکنه

سرش نق زدم

باهاش بداخلاقی کردم

بمیرم براش

اشکشو در اوردم

نمیدنم چی درسته چی غلط😢😢

 

 

و من خوابم برد... 

بین اون همه بغض و گریهام خوابم برد و تنها موند:(((

کاش میفهمیدم راه درست چیه😢

 

پ.ن:عنوان مربوط به صبح روزی که شبش هزاران بار صدام زده بود:)

۱۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

بابا ولش کن دیگه/:

 

حقیقت امر اینه که حضرت یار موقع حرف زدن با اینجانب شوهرخواهرشون از راه میرسن،و الان ۴۰ دقیقه ای میشه که اینجانب رو منتظر گذاشتن(فک میکردم بیشتر باشه:| )

دیگه گفتم بیام یسری چیزارو بنویسم صرفا جهت ثبت در تاریخ:

طی پرس وجوهایی که حضرت یار کردن،کاشف به عمل اومد که واحدهایی رو که انتخاب کرده باید پاس کنه تا مجبور نشه بره سربازی،اونم فارسی/معارف/زبان

همون شب بهش گفتم زبان رو من میدم اون دوتاهم با تو،واسه اونام یه پروژهِ طور ۸نمره ای گذاشته بودن،و ایشون در کل باید۱۲میگرفتن..بچم کلی خوشال شد که بهش گفتم زبان با من😍 خلاصه که من بهش گفتم خیالت راحت و کتاب رو از نت گرفتیم و شروع کردیم،خلاصه کنم ما کتابو به بدبختی خوندیم و صبح هفتم دی امتحان بود،ساعت۱۱

شب تا دو_سه بیدار بودم واسه امتحانه ،ایشونم داشت روی پروژه کاریش کار میکرد

دیگه من خوابیدم و صب پاشدم دیدم خبری ازش نیس

عملا میتونم بگم شونصدتا سکته ریز و درشت رو رد کردم،میگفتم دیگه تموم شد بدبخت شدین باس برع سربازی،مرررردم فقط

از۹تا۱۱

دیگع ۱۱/۵ اینا بود که اومد:{ببخشید من خواب افتادم/: }

و شما چه میدانید که فاخته چوگونه فوران میکند در عصبانیت😐😑

قبل اومدنش تو چندتا گروهی که پیدا کرده بودم پرسیده بودم از نحوع امتحان و متوجه شده بودم که ازمون دروس عمومی تو یه سایت دیگس،نه سایتی که ایشون دادن😑و هییییی بیشتر حرص خوردم😑

دیگه تا عالیجناب شرف یاب بشن من بزای رمز کاربری و اینا کلییی چیز میز امتحان کردم که نشد که نشد/:

خلاااااااااااااااااصه

آقااومدن میگن عزیزم آروم باش هنوز ازمون شروع نشده ،من خودم الان سایتو چک کرذم😑حالا ساعت چنده۱۱:۳۵😑 میگم آیکیوووووجانم اصن ازمون تو یه سایت دیگس نه سایتی که شما نگاه کرذین😑😑😑✋

با مکافااات بالاخره هردومون تونستیم تو اون سایت وارد بشیم و بعد کلی حرص فهمیدیم تایم ازمون تغییر کرده و افتاده ۲۳ام/:

ینیاااااااااا/: 

ولش کن هیچی/:😂😂😂

فقط اینکه من یدنیاااا حرص خوردم و به ریلکس این بشر درود! فرستادم،بعدشم از شدت فشار روم رفت زیر پتو کلی گریه کرذم تا خوابم برد:(((

و درنهایت هم فهمیدیم اصن نباید پاس میکرده واحدها رو😐

خلاصه که اینجوری شد که این شد

 

پ.پ:کلی فک زدم،آقای شوهر خواهر هنوز بیخیال حضرت یار نشدن😐

میرم که یه پست دیگه بذارم😐😂✋

۱۵ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

و باز هم شکستم:)

 

مطالب زیر ارزش خواندن ندارند،چشم بپوشید🚫

 

الان که دارم تایپ میکنم پر بغضم

چند مین پیش هم با داد و گریه با مامان حرف زدم

حس و حال بدی دارم

شبیه عقده ایا شدم

همش حسادت میکنم به بقیه

هیچوقت تابحال اینطوزی نبودم تو زندگی

هیچوقت نتونستم به کسی حسادت کنم

ولی الان...

وقتی موقعیت زندگیمو میبینم

وقتی میبنم به ۲۱سال سن به هیچجایی نرسیدم و همش درجا زدم

وقتی میبینم هرکسی یه لذت و پیشرفتی داشته

ولی من..

خیلی دلم از زندگی

از خودم

از اتفاق ها

دلم از همش پره...

کاش خوب بشه همه چی

کاش:)

دیروز که خونه عزیز بودیم،بخاطر آش پشت پای ″پورپور″

برام سخت نبود زیاد

ولی ذهنمو درگیر کرده

سر چیزای الکی دارم حرص میخورم

لپتاپ احتیاج ندارم،ولی گفتم بریم لپتاپ بخریم

دارم حرص میخورم فقط:(

کاش با زندگیم بازی نکنم

کاش مرد عمل باشم

میدونم که اگه بااین روال زندگی کنم،تهش خود کشیه..

 

 

 

۱۰ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

اثر مرکب(۱)

 با تجربه کردن دوره های طولانی با رونق،موفقیت، سلامتی، و ثروت ازخودراضی می شویم و از انجام دادن کارهایی که ما را به آنجا رسانده اند دست می کشیم مثل قورباغه ای می شویم که در آب در حال جوش آمدن شناور است و برای رهایی اش هیچ تلاشی نمی کند چون آب خیلی تدریجی گرم می شود و متوجه نیست که در حال پخته شدن است

 

پ.ن: تصمیم گرفتم که اثر مرکب رو بخونم،برای رهایی از این اوضاعم:)))

sad

۰۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

از برج مراقبت:لندینگ لطفا

سلام

مسخرس ولی کلا یادم رفته بود اینجا رو

الان پست قبلیمو خوندم

خاله ′ابجون′ فوت شدن

کتابا بدستم نرسید

ولی خودم تونستم با کمترین هزینه بخرمشون،خدارووشکر

زعفرون رو بیخیال شدم

دیگه مابقیش یادم نیس/؛

 

چند روزی هست که عصبی و ناراحتم

الکی نت گردی میکنم

و وقت میگذرونم

کمر درد شدم بی دلیل

همش دغدغه یلدارو دارم

بحدی که از دیدن عکس کیک و ژله هندونه،میخوام موهامو بکشم/:

 

یه متنی رو ′بزرگ مرد کوچک′ برام فرستاد چند روز پیش:

 

📅جمعه میشه ۱۰۰ روز تا پایان سال ۹۹
۱۰۰ روز تا پایان این قرن  🔚
۱۰۰ روز تا سال جدید 
۱۰۰ روز تا قرن جدید

توی این‌ ۱۰۰  روز باقی مانده سعی کن بهترین خودت باشی🥇
چون این ۱۰۰ روز دیگه بر نمیگرده

اگر بنظرت قرنی که گذشت، قرن خوبی نبوده عیب نداره تو توی این ۱۰۰ روز سعی کن به خوبی راهیش کنی و با یک حال خوب به استقبال قرن بعدی بری.

یادت باشه این ۱۰۰ روز دیگه تکرار نمیشه 
پس از همین الان شروع کن تا حداقل ۱ روز از ۱۰۰ روز جلوتر باشی 💪💙

از این‌ یک روز نهایت استفاده رو ببر 
دوست من بجنب تا دیر نشده
یه طوری تلاش کن رفیق
که بعدا به همه بگی: راستش همه چیز از ۲۰ آذر سال ۹۹ شروع شد....
تو میتونی

 

خیلی برام جالب بود

دلم میخاد بدیهامو تو همین قرن بذارم

یه آدم جدید بشم واسه شروع قرن جدید

آشفتگیام از متنام پیداس:)))))

 

خدایا تو بسازش،تو بسازی قشنگتره❤

۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

گفته بودی که: ″دوایی بکنم درد تورا″ ما در آن درد به امید دوای تو هنوز ؛)

 

سلام

این روزام تعریفی نیست

من از اون آدمام که زود به شرایط عادت میکنم

از اون آدمایی که زیاد میخندن،ولی دلشون درده

همه چی بهم گره خورده

میگن رضایت والدین شرط موفقیته...

و من تویه یه جنجال بزرگ با مامان و بابام

اوضاع آشفتیه..پول لازم دارم واسه منابه ولی موجودی قابل برداشت کارتم ۳هزار تومنه!

امروز اتفاقی روزه شدم..میگم اتفاقی چون ″حضرت یار″ روزه بود و منم روزه شدم

کلی گریه کردم امروز

با خانوادم تو هیچ کاری همکاری ندارم

ناهار امروزم سوخت..چون من درگیر گلام بودم..

و این خودش یه جنگ اعصاب جدید

کلی گریه کردم بخاطر اوضاعی که خودم مقصرم توش

ولی بقیه هم پَسم زدن..

همه این درد رو میبینن،ولی تا میان کمک کنن تخریب میکنن..

 

- قرار شده تا شنبه ینفر بابت کتابا بهم خبر بده،خدا کنه که بتونم بهترینشو با کمترین هزینه تهیه کنم

-آقای کمک کننده به کلی مشکل خوردن و التماس دعا دارن

-خاله ′ابجون′ سرطلن داشته دوماه خوب شده و دوباره برگشته اونم توی جمجمه و کبد و ریه.. خیلی ناراحت شدم...دوتا بچه کوچیک دارن

-کار زعفرون رو که میخواستم شروع کنم نا به یه پولی برسم،از طرف همه داره رد میشه که شروعش نکن..خودم حس میکنم از پسش بر میام..ولی...

 

 

              گفته بودی که:″دوایی بکنم درد تورا″

                     ما درآن درد به امید دوای تو هنوز... :)

۲۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل

اهم اهم فاخته وارد میشود:)

سلام فاخته هستم

فاخته قُمری زاده اصل

اینجام تا یه روزی بشم قُمری

قُمری قُمری زاده اصل

خیلی وقته که قصد داشتم یه وبلاگ بزنم

و امشب بین کلی بلاتکلیفی و فکر،دست به کار شدم

حالا چرا فاخته رو خودمم نمیدونم:|

حالا شاید بعدن گفتم:|

هنوز خیلی کار با اینجا رو بلد نیستم:|

چجوری عکس بذارم تو صفحه اصلی و اون بغل :|

حالا اینا هیچی ،چجوری دوست پیدا کنم:|

نمیدونم پست اول باید چجوری باشه:|

ولی فقط همینو میخوام که روز به روز بتونم به تغییرات دلخواهم نزدیک بشم

ماچ پس کله همتون ،هرچند که فعلا کسی نیس:|❤

 

پ.ن:اگه یکی کامنت بذاره از کجا باید بفهمم:|

خدا چه سخته:|

۲۴ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاخته قُمری زاده اصل